ارتباطات و توسعه در مناطق آزاد
به گزارش اخبار آزاد مناطق، اگر در یک تعریف ساده ارتباطات را مجموعه ساز و کارهایی برای انتقال پیام بدانیم، کالا و انسان از این سه زمینه مختلف سه برونداد ارتباطی هم شکل میگیرد که به ترتیب شامل رسانه، تجارت و حمل و نقل میشود که با این تعریف از ارتباطات میتوانیم بگوییم که نقش این ساز و کار اصالتا شتاب دادن به جابهجایی در روند توسعه است؛ به این معنی که ارتباطات، حوزه تسریع و تسهیل تغییر است؛ به بیان دیگر تغییری که به طور طبیعی در حال انجام است، به کمک ساز و کارهای ارتباطی شتاب پیدا میکند.
اگر توسعه را نیز با بالا رفتن ظرفیتهای مادی و معنوی یک جامعه و رسیدن به سطوح تازهای از پیچیدگی، نظام و نوآوری است در نظر بگیریم، این تعریف از یکسو ناظر به تحولاتی است که در جامعهای به اعتبار بالا رفتن تواناییها و قابلیتهای مادیاش رخ میدهد، همچون رشد سرمایهگذاری، صنعتی شدن، شهرنشین شدن، اشتغال و… و از سوی دیگر تحولاتی که با افزایش امید به آینده، مشارکت، همبستگی و اعتماد مداوم و… این تغییرات نظم جدیدی را در جامعه به وجود میآورند که در نوع خود، مبتنی بر نوآوری و برخوردار از پیچیدگیهای ساختاری بیشتری است. اما اینکه ارتباط با همان تعریفی که ذکر شد چقدر میتواند در بالا بردن ظرفیتهای مادی و معنوی یک جامعه موثر باشد، در حوزه نقشهای تاثیرگذاری کیفی و کمی ارتباطات قابل بحث است؛ اما آنچه که بیش از دیگر بخشها میتواند موضوع بحث باشد، ارتباطات از منظر انتقال پیام است؛ در واقع هم رسانه و هم آنچه در رسانهها بازتولید میشود یعنی روابطی که به اعتبار رسانهها بین افراد، جامعه، گروههای اجتماعی، حاکمیت و نظایر آنها نظم مییابد و تعریف میشود. در این وضیعت رسانهها هم میتوانند پیشبرنده و شتابدهنده شاخصهای مادی و معنوی توسعه باشند و هم مانع این موضوع؛ و این بستگی به زمینهای دارد که پیام رسانهها در آن فهم و کدگشایی میشود و اینجا موضوع این است که رسانهها هم میتواند کنشگری را در مخاطب برانگیزند و هم نظارهگری را با فهم پیامهای رسانهای و خوانش و تفسیر آن در مخاطبان به اعتبار جریانهایی که در جامعه وجود دارد، میتواند متفاوت باشد و یعنی جامعهای که افقی را در برابرش ترسیم کرده باشد و امید به آینده داشته باشد، فهم یا واکنش خاصی به پیام رسانهای دارد و جامعهای که این طور نیست، واکنش یا فهم دیگری.
در حالت اول احتمال کنشگر بودن مخاطب بالاست، همچنان که در جامعه کارگر یا کارفرما از کارش راضی باشد یا خیر، نهادهای مدنی و بدنه جامعه به حاکمیت اعتماد داشته باشد یا نه، مواجههاش با رسانه متفاوت میباشد و طبیعتا آثار یا عوارض رسانهها هم متفاوت است و در نهایت ما با بخشی از یک مجموعه روبهرو هستیم، بخشی از این مجموعه رسانه و پیام است و بخش دیگر الزامات و اقتضائات توسعه که هم مادی و هم معنوی است. ما اگر دورههای مختلفی را که برای رسانهها تعریف شده در سه مرحله دستهبندی کنیم، مرحله نخست خوشبینی به رسانه است؛ در این دوره گفتمان غالب پیرامون مفاهیمی چون نوسازی و توسعه خطی تعریف میشود. با این فرض که رسانههای میتوانند فرآیند مدرن شدن را تسریع کنند، یعنی مسیر توسعه که در پیش فرض همان مسیر طی شده در کشورهای توسعه یافته غربی است، در رسانهها تصویر و تبلیغ میشود و بر این اساس نگرش شهروندان هر جامعهای هم تغییر پیدا میکند.
دوره بعدی که متعاقب این نگاه و این گفتمان شکل گرفت، دوره انتقادی است؛ گفتمان شکل دهنده این نگاه با مفاهیمی چون وابستگی، مصرفزدگی، یکسانسازی شکل گرفت؛ در این مرحله نگاه غالب این بود که رسانهها باعث ترویج مصرفگرایی، بالا رفتن میزان وابستگی میشوند و بنابراین در هر جامعهای که رادیو و تلویزیون، مطبوعات و دیگر رسانهها رشد کنند، به جای پیشرفت، وابستگی و وادادگی رخ میدهد. این نگاه انتقادی در جهان ارتباطات البته بسیار گسترده شد و در کشور ما هنوز با قوت دنبال میشود. اما با این حال مرحله دوم نیز ماندگار نشد.
مرحله سوم اصولا پیش فرضها را کنار میگذارد و عمدتا به مباحثی همچون فناوری رسانهها، تکنیکهای ارتباطی و ظرفیت رسانهها میپردازد. در این دوره عمدتا معنای فنی مورد توجه است؛ اما از این زمان به بعد مباحث کاملا متفاوتی در فضای مطالعاتی حوزه ارتباطات شکل گرفت. بعد از این مرحله، ورود به عصر اطلاعات و مطرح شدن عصر اینترنت اصولا بنیادهای جدیدی را در عالم ارتباطات شکل داد. در این دوره این موضوع مطرح میشود که رسانهها و ارتباطات چقدر میتوانند خالق کنشهای ارتباطی باشند؟ چقدر میتوانند مخاطب مصرف کننده پیام را به مخاطب مشارکتجو تبدیل کنند؟
در این دوره اهمیت رسانه به این است که تا چه اندازه میتواند در فعالیت یا انفعال مخاطب اثر داشته باشد. رسانه در این تعریف یک ابزار برای تعامل دوسویه و هماهنگی و برابری تولیدکننده و مصرفکننده پیام است. در این دوره دیگر فهم رسانه به عنوان ابزار دولت یا حاکمیت مطرح نیست؛ به بیانی دیگر اگرچه رسانه خیلی مهم است و نقش موثری را در توسعه دارد، ولی در عین حال نقش رسانه نقش دولت و احزاب و نهادهای مدنی نیست. رسانه، رسانه است و میتواند واسطی میان همه نهادهای اجتماعی باشد بدون اینکه در انحصار یا کنترل هیچ یک از آنها باشد، زیرا ارتباطات و به عبارت خاصتر، رسانهها در روند توسعه، ساز و کار منحصربهفردی را باید دنبال کنند و این درست نیست که هر جا حکومت، دولت، نهاد مدنی، حزب، دانشگاه و… نتوانسته وظایف خود را به صورت کامل انجام دهد، توقع داشته باشیم که رسانه بیاید و نقصها را بپوشاند.
به نظر میرسد که ابتدا باید تعریف درست از رسانه و نقش آن را ارائه کنیم و این تعریف درست از رسانه و ارتباطات و در کنار آن توسعه میتواند به کمک سیاستگذاران مناطق آزاد بیاید تا در آن شاهد خلق کنشهای ارتباطی و مخاطب مشارکتجو باشیم؛ در این صورت خواهد بود که توسعه از شتاب متوازان برخوردار خواهد شد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰